در این روزهای گرم و شلوغ پایینخیابان از بازار سوت و کور نخفروشهای کاروانسرای عباسقلیخان سردرآوردیم؛ جایی که روزگاری کاروانسرا بود و آدمهای جورواجور به آن رفتوآمد میکردند و بعد میزبان نخفروشیهای قالیهای دستباف شد. اما حالا فقط پنجشش نخفروشی در اینجا کار میکنند.
کاروانسرای عباسقلیخان در حاشیه خیابان شهیدنوابصفوی قرار دارد. یکی از آدمهای قدیمی این بازار، حسن صابری 55ساله است که خودش میگوید 34سال در کار تولید و فروش نخ قالی بوده است؛ کسی که شغلش ارث پدر مرحومش است و حتی در این روزهای سوتوکور به عشق فرش هر روز در مغازهاش را بازمیکند و یکی از دغدغههای اصلیاش این است که باوجود رفتن نخفروشها از این کاروانسرا، این سرای تاریخی را حفظ کنند؛ کاروانسرایی که طبق گفتههای او مربوط به گمرک مشهد میشده و سالها یکهتاز بازار رنگ و نخ قالی دستی مشهد بوده است و هنوز هم با رفتن تعداد زیادی از کاسبانش، سرپاست. تعدادی از قدیمیها که تجربه نیمقرن مغازهداری در این سرا را دارند، هنوز ماندهاند.
کاروانسرای عباسقلیخان ابهت پیشینش را ندارد، اما حسن صابری روزهای شلوغ آن را خوب به یاد دارد و میگوید: «اینجا بیش از چهارصدپانصدنفر عمده فروش رنگ و نخ قالی داشت، اما حالا اگر بشمارید، به اندازه انگشتان دست ماندهاند که از بین آنها هم ششهفت نفر در بازار فعالاند.
پدر مرحوم من هم یکی از همین افراد بود که کارگاه تولید و فروش نخ قالی دستی داشت. من شاگردش شدم و به رسم قدیم پا جای پای پدر گذاشتم. البته در گذشته این کار توسعه فراوانی داشت. چون در آن زمان قالی بعد از نفت دومین محصول صادراتی ایران بود، اما حالا صادرات فرش خیلی کم شده و در حد هزار به یک رسیده است. این موضوع باعث شده است کشورهای دیگر جای ما را بگیرند.»
در همین بازار که رونق گذشته را ندارد، مواد اولیه فرش دستباف و تابلوفرش تولید میکنیم. مواد اولیه آن هم تولید خودمان است
او که هنوز هم نخ، الیاف پنبهای، پشم، ابریشم و الیاف مصنوعی تولید میکند، میگوید: «در همین بازار که رونق گذشته را ندارد، مواد اولیه فرش دستباف و تابلوفرش تولید میکنیم. مواد اولیه آن هم تولید خودمان است. نخهایی هم که سفارش مشتریان خاص باشد، تولید میکنیم.
کارگاههای مختلفی داریم. سه کارگاه تابندگی در خارج از شهر داریم. همچنین یک سایت رنگرزی نیز در شهرک صنعتی راه افتاده است که با کمک یکی از شرکتهای فرش، کارهای رنگرزی را طبق سفارش مشتری انجام میدهیم.»
صابری با اشاره به کمتربودن نرخ مزد بافنده در افغانستان نسبت به ایران، اینطور تعریف میکند: «چون تورم در کشور ما روزبهروز بیشتر میشود، نرخ مزد قالیباف هم بیشتر میشود. همچنین در ایران مواد اولیه روزبهروز گرانتر میشود و برای تولیدکننده نمیصرفد که با این قیمتها بخواهد فرشش را ارزان بفروشد. درمجموع تولید قالی بسیار سخت است و قدرت خرید مردم هم در حال کمشدن است. بهتازگی افغانستان مواد اولیه ازجمله، نخ، نقشه و ابریشم را از ایران میخرد و عین قالی ایرانی را میبافد و بهجای قالی ایرانی میفروشد، البته با قیمت ارزانتر!»
طبق گفتههای او، متأسفانه فروش داخلی هم بهعلت زیادبودن قیمت مواد اولیه، هزینههای تولید و قدرت خرید کم مردم، بسیار کم شده است و از طرف دیگر صادرات فرش بسیار محدود شده است. این موضوعها این شغل را به حاشیه برده است.
او با بیان اینکه معمولا این شغل در گذشته از پدر به پسر میرسید، میگوید: «این شغل اکنون جذابیتی برای جوانان ندارد. چون هم سرمایه زیاد میخواهد و هم سود کمی دارد. فقط کسانی که عاشق فرش و تولیدکردن باشند، میتوانند در این شغل بمانند.»
صابری با اشاره به اینکه صنف نخفروشیهای مشهد پیش از این تأمینکننده نخ شرق کشور و حتی مرکز ایران بوده است، اضافه میکند: «حتی برای اصفهان و یزد و استانهای جنوبی هم تولید میکردیم، اما حالا بهعلت کاهش صادرات و تولید فرش، وضعیت خیلی با گذشته متفاوت شده است.»
او با مقایسه زمان فعالیت پدرش با امروز میگوید: «در گذشته نخها و چلهها بهصورت سنتی تولید میشد. در آن زمان روزانه فقط دو بقچه نخ به وزن 9کیلوگرم تولید میشد،اما حالا دو کارگر میتوانند با ماشینهای جدید روزی 130کیلوگرم نخ تولید کنند.
پدرم همیشه نگران میزان نخ تولیدی ماشینهای نختابی جدید و کیفیتشان بود. شاید باورتان نشود که همان زمان آنقدر فرش تولید میشد و خواهان داشت که همه نخها خریده میشد و حتی از دو ماه قبل پیشفروش میکردیم، ولی اکنون دیگر رونق بازار نخ قالی دستی خوابیده است.»